آموختن مهارتهای جدید و اصلاح مهارتهای قدیمی
مهارتهای جدید و مهارتهای قدیمی
میخواهم یک بار دیگر روی توصیف اثر متقابل بینسیستمهای عصب و عضله تمرکز کنم تا توضیح دهم که چطور این تعاملات با آموختن مهارتهای جدید و تغییرات مهارتهایقدیمی مرتبط هستند. مهارتهایی که ما میآموزیم توسط مغز، در ابتدا با تمرکز ذهن و سپس با پایین آوردن سطح آگاهی از هوشیاری کنترل میشوند.
با تمرین هدفمند، گروهی از حرکات مرتبط میتوانند در مهارتهایی که در ناخودآگاه قرار میگیرند، سازماندهی شوند. برای یک قهرمان هدف باید آموختن یک مهارت باشد بهطوریکهاین مهارت بدون تفکر آگاهانه (آگاهی ذهن) یا حداقلی از آن انجام شود. قهرمانان باید توانایی انجام یک مهارت در رقابتیمشابه با دوچرخهسواری یا اتومبیلرانی را داشته باشند؛ یعنی باید بتوانند درحالیکه به چیز دیگری فکر میکنند به محرکها پاسخ داده و عکسالعمل سریع داشته باشند.
اجرای این مهارتها نیاز به ساعتها، هفتهها یا حتی سالها تمرین و تمرکز دارد. چنین تمرینی جنبههای عکسالعملی را بهبود میبخشد. جایی که شروع یک مهارت باعث ایجادمجموعهای از پیامهای سیستم عصبی مرکزی میشود که از پیش برنامهریزی شدهاند و بهنوبه خود مجموعههای هماهنگ از حرکات را تولید میکند؛ مانند فشار دادن یک کلید بر صفحهکلید کامپیوتر که نوشته و برنامه نصب شده پیشینرا برای اجرای یک عملکرد معین به راه میاندازد. جستجو سریعتر از این که بتوان توصیف کرد یا حتی قابل تصور باشد اتفاق میافتد. در شیوهای مشابه، ورود بازوی شناگر به آب باید دستههای هماهنگ حرکات را که از تمرینات قبلی ملکه ذهن شناگر شدهاند، به راه بیندازد.
به بیان دیگر اجرای یک مهارت ویژه، دستهای از تارهایعصبی را درگیر میکند که پیامهای خفیف عصبی را به ماهیچهها انتقال میدهند و باعث میشوند آنها در یک ترتیبو توالی خاص منقبض شوند. این انقباض حرکت مفاصل اسکلتی مختلف را در یک حرکت منظم ادغام میکند. اخیراً نویسندگان دو کتاب مشهور که قبلاً ذکر کردم، کد ورزشکاران نخبه و بازده سعی کردند چگونگی سپرده شدن مهارتها به بخش ناخودآگاه ذهن را توصیف کنند. این موضوع به اهمیتمیلین بر میگردد که شما در تصویر 1.15 دیدید. میلینپوشش محافظتی است که آکسون یک عصب را میپوشاند.
همچنین میلین یک بافت محافظتی اطراف تارهای عصبیاست که از آنها محافظت و حمایت میکند. همانطور که قبلاً گفته شد، هر زمان که ما یک مهارت را انجام میدهیم، میلیناطراف مسیرهای تارهای عصبی برخی تارهای ماهیچه مسئول افزایش میلین مجاور آن تارها است؛ بهعبارتدیگر، هر چه میلین ضخیمتر میشود، تار عصبی میتواند تحریکاتش را سریعتر و دقیقتر انتقال دهد. در این زمان، عکسالعمل بهصورت خودکار عمل میکند، بنابراین تنها یک تحریک عصبیبرای فعال کردن مسیر عصبی خاصی مورد نیاز خواهد بود تا انقباض عضله در اجرای یک مهارت خاص را هماهنگ کند. درنتیجه با رسیدن یک پیام عصبی به سیستم عصبیمرکزی، چرخه اعصاب حرکتی ما سریعتر واکنش نشان میدهدنسبت به آنهایی که کار را با درک آگاهانه انجام میدهند. اگر بخواهید یک نقشه از پیش تعیینشده را بخوانید این نتایجدر اجرای این مهارت مشخص میشود.
مشکل زمانی به وجود میآید که یک بخش از نقشه اشتباه باشد و نیاز به اصلاح داشته باشد. اصلاح نیاز به سطح ثابتی از آگاهی در ورزشکار برای حذف یک بخش از مسیر از پیشتعیینشده و جایگزین کردن آن با یک بخش جدید دارد. با کوچکترین کمتوجهی، سیستم عصبی به نقشه قدیمی باز میگردد و نقشه جدید و بهتر برای رسیدن به مقصد را فراموش میکند. از آنجایی که برای خوانش صحیح مسیر تغییر پیداکرده نسبت به قبل، به تمرکز کمتری نیاز خواهد است، اغلب اوقات نسبت به مسیر قدیمی ترجیح داده میشود. از نظر سیستم عصبی، ما میلین اطراف بخش ویرایش شده از یک مسیر عصبی خاص را افزایش میدهیم تا زمانی که جایگزین مسیر قدیمی شود و میتواند بدون ایجاد اشتباه با یک سطح پایینی از تمرکز پیگیری شود.
این اتفاق به دلیل پوشیده شدن تارهای عصبی با اضافه شدن میلین در بخشهای تغییریافته، رخ میدهد که سرعت و قدرت تکانههای عصبی در هنگام انتقال از این بخشها از مسیر خوانش را افزایش میدهد. قدرت تکانه عصبی در بخشهای جدید و صحیح از یک مسیر موتور عصبی نسبت به بخش قدیمی و اشتباه، قدرت بیشتری پیدا میکند. بخش تغییر پیدا کرده، یکپارچهتر و خودکارتر به نقطهای میرسد که به مسیر ترجیحی سیستم عصبی برای انجام یک مهارت تبدیل میشود.
این توضیح به خوانندگان کمک میکند تا دشواری تغییرمسیر مربوط به یک مهارت قدیمی و دلیل امکان ایجاداحساس جدید در یک شناگر برای یک دوره زمانی در طول دوره آموزشی را درک کنند. بسیاری از ورزشکاران انتظار دارند یک مهارت صحیح فوراً یک احساس خوب و قدرتمند در آنهاایجاد کند. بااینحال، بهخصوص در یک مسابقه سرعتیمعمولاً این موضوع مشکل مهمی نیست. ممکن است یکمسیر جدید تا زمانی که جایگزین مسیر اشتباه از حلقه بازخورد شود، احساس کند شدن، هماهنگی کمتر، کارایی و تأثیر کمتر به ما القاء کند.
اگر این نظرات درباره توانایی میلین صحیح باشد، اصلاح یک مهارت به هفتهها و شاید ماهها تلاش متمرکز برای اضافه شدن میلین در طول بخشی از مسیر عصبی در یک مهارت خاص که باید تغییر کند، نیاز داشته باشد. در ابتدا، این کار به یک تمرکز زیاد و دائم نیاز دارد. هر اشتباهی یک قدم بزرگ برای بازگشت به مسیر قبلی است. در این موارد، ورزشکار باید تلاشش را دو برابر کند تا مهارت مورد نظر را با تمام تمرکز انجام دهد. این اتفاق ممکن است بهآرامی رخ دهد، شاید تفکیک مهارتها به بخشهای کوچکتر بتواند به ورزشکار کمک کند که مهارت اشتباه قبلی را فراموش کرده و مهارت جدیدرا جایگزین آن کند. البته این مرحله اول است. ورزشکاران بایدبتوانند در سرعت رقابت، مهارت را بهدرستی انجام دهند چه استراحت کرده باشند و چه در زمان خستگی و بلافاصله بخواهند آن مهارت را انجام دهند.
بهطور دقیقتر مشکل زمانی است که یک یا چند تا از ادراک شناگر، تصوراتی نادرست باشد. شناگران میگویند که احساس میکنند مهارت جدید اشتباه، ناهماهنگ و کند است که چند مورد آن در اینجا ذکر شده است. ممکن است شناگری معتقد باشد که یک مهارت جدید را بهدرستی انجام میدهند، درحالیکهواقعیت این نیست، این احساس درستی مهارت به ایندلیل است که کاملاً شبیه قبل شنا میکند.
مربیان میتوانند در اولین مراحل با شمارش تعداد استروک و گرفتن زمان شنای شناگران به روند یادگیری شناگران کمک کنند تا به آنها نشان دهند علیرغم احساس بدی که دارند، تکنیک جدید در شنای آنها اثر مثبتی دارد. زمانی که بهدرستی تکنیک جدید را انجام نمیدهند، گرفتن فیلم ونشان دادن آن نیز به ورزشکاران کمک میکند و همچنین کمک میکندتا آنها احساس خاصی پیدا کنند حتی اگر حرکت صحیح را خارج از آب تکرار کنند.
تحقیقات یادگیری حرکتی نشان میدهند که تمرین با سرعت مسابقه سریعترین راه برای تغییر یک مهارت است. یکورزشکار درک میکند که برای تغییر چه چیزی تلاش میکند؛زیرا در مقایسه با سرعتهای کمتر، مسیرهای عصبی در هنگام مسابقه به روش متفاوتی درگیر خواهند شد و همچنینهماهنگی تکانههای عصبی حرکتی در تارهای عضلانیمختلف در یک گروه از عضلات اصلی و خاص نیز میتواند در سرعت رقابت نسبت بهسرعت پایین متفاوت باشد.
در این رابطه، اخیراً انجام تمرین سرعت مسابقه در مسافت کوتاه (USRPT) یک ابزار خوب برای بهبود مهارتها معرفیشده است زیرا به شناگران اجازه میدهد با سرعت مسابقه تمرین کنند درحالیکه خسته نیستند یا فقط کمی خسته هستند که شرایطی است که به آموزش کمک میکند؛ بنابراین،این نوع از تمرینات باید پایه و اساس اصلاح تکنیکهایشنا باشد. اگرچه، در انتهای مسیر زمانی که مهارت در حال خودکار شدن است، نیاز هست که تمرینات در شرایطخستگی نیز اجرا شوند.
منبع: کتاب مبانی مربیگری شنا ، جلد اول
نویسنده: دکتر ارنست مگلیسکو
مترجم: محمد علی پور ، سید محمد رضا نجفی ، اکبر احمدی، حسین بابایی ساداتی ، حمید مسجدی
ویراستار علمی: محمد علی پور ، سید محمد رضا نجفی
ویرایش نهایی: رضا ملازینل